غرق در نوشته، افت فشار!

ساخت وبلاگ

غزاله امروز تو خودش بود و توجهی به کلاس نداشت. تایم کلاس که تمام شد، همۀ هنرجوها رفتند و ماند غزاله و صندلی‌های خالی و من که داشتم دفتر و دستک را جمع و جور می‌کردم که بروم.

نگاهم در نگاهش که گره خورد، پرسیدم: «چی شده خانم نصر؟ امروز که گرفته بودین، دیروز هم که تشریف نیووردین!»

با صدای گرفته و کمی با چاشنی غم گفت: «یحیی آقا... یحیی رفته و هنوز هم برنگشته! دیروز دیگه فشارم افتاد، بابا رسوندم بیمارستان.»

قدیم سر کلاس‌ها که می‌نشستیم، هوش و حواس‌مان نبود. جسم‌مان بود، روح‌مان اما یا بیرون کلاس بود؛ تو حیاط، یا درون کیف‌مان بود که کی زنگ به صدا در آید تا لقمۀ مادر گرفت را یواشکی، کنجی ببلعیم بدون اینکه رضا، محمد یا نسیم و غزل ببینند. معلم هم درسش را می‌داد و می‌رفت و سر برج هم حقوق ناچیزش را می‌گرفت. هیچ کدام غرق در درس نمی‌شدیم. بودند کسانی که شاگرد اول شدند و خودشان می‌خواندند.

غزاله نصر یکی از هنرجوهای داستان‌نویسی‌ست. تنها کسی که از ابتدا خوب ایده می‌داد و خوب هم می‌نوشت. بقیه یا فقط خوب ایده می‌دادند و به نوعی تز و یا تک و توک متوسط می‌نوشتند. «یحیی» شخصیت داستان اوست که با رفتنش و بازنگشتنش، غزاله را راهی بیمارستان کرده بود. انقدر غرق در نوشته‌اش شده است! من یواشکی علاوه بر تحسینش و کیف کردن از کارش، به محتویات دلش و ذهنش گوش می‌دهم و مستقیم و بی‌پروا به خودمان نگاه می‌کنم که هیچ وقت غرق نشدیم و سطحی نوشتیم و همیشه دغدغۀ این را داشتیم که مؤثر می‌افتد یا نه!

عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 77 تاريخ : دوشنبه 10 آبان 1395 ساعت: 14:37