اخبار خوبم آرزوست!

ساخت وبلاگ

شاید با خواندن عنوان یاد این اخبار بیفتید: «سلفی خبرنگار زن عرب با اجساد داعش»، «طالبان افغانستان به مذاکرات صلح بازمی‌گردند»، «شش خودرو دیگر در استانبول به آتش کشیده شد»، «احتمال عرضه بنزین دو نرخی از آذرماه»، «ترفند دو دختر شیک‌پوش برای سرکیسه کردن دو پسر در رستوران/ ابتدا طرح دوستی و سپس حمله به سیخ کباب!»، اما باید خدمت جناب‌تان عرض کنم که در این‌جا نه کاری به داعش داریم و نه طالبان، نه در ذهن سفری داریم به استانبول و نه دو نرخی شدن بنزین تعجب‌مان را برمی‌انگیزد و نه حتی از آن پسرها هستیم که دختران شیک‌پوش بخواهند سرکیسه‌مان کنند؛ تازه آن هم در رستوران! خبری که این‌جا مد نظرمان است، خبر ناگوار است؛ به عبارت واضح‌تر، ابلاغ خبر ناگوار.

دیروز زن جوانی به علت سرطان با دنیا وداع کرد و بستگان و اطرافیان که خودشان جرأت خبر دادن به تک خواهرش را نداشتند، به یک نفر گفتند که برود و خواهرش را به هر سبک که شده، بیاورد و تأکید هم کردند که جوری نگوید که ناراحتی قلبی‌اش کار دستش بدهد و حالش بد شود و سکته و خلاص. فرد مذکور هم واقعاً به این توصیه بستگان توجه کرد و خبر مرگ را جوری گفت که نه تنها خواهر میت سکته کرد، بلکه الان قبر دوخواهر در کنار هم که تاریخ وداعشان هم یکی‌ست، در قبرستان موجود است!

اعتقاد ما این است که هر چیزی آدابی دارد و بختکی نیست و همچنان بر این اعتقاد پافشاری هم خواهیم کرد و این عقیده حتی ابلاغ خبر ناگوار را نیز شامل می‌شود؛ بالاخره هر کاری حساب و کتاب خودش را دارد.

پیشنهاد ما این است که تا جایی که راه دارد، خودتان را از رساندن خبر بد کنار بکشید. خودمانی‌تر بگویم، والله که حلوا خیرات نمی‌کنند که بعضی‌ها دوست دارند هر خبری را خودشان زودتر به شخص بدهند و چه دست‌ها و چه پاها و چه اعضاء و جوارح دیگر که در این مسیر خطیر شکسته و له نمی‌شود، در صورتی که نمی‌دانند با دادن آن خبر بد، همیشه در ذهن شخص مورد نظر می‌مانند و با هر بار رؤیت، یاد همان واقعه ناگوار می‌افتد، مثلاً من هنوز وقتی دوستی را که خبر مرگ پدرم را آورد، می‌بینم، دوباره یاد همان حادثه می‌افتم.

چه کاری‌ست که خبر را نسنجیده و ناگهانی بدهیم؟ اصلاً هر کاری عجله‌ای و هول‌هولکی‌اش چه فایده دارد؟ «نرم نرمک می‌رسد اینک بهار» را که شنیده‌اید، ربطی ندارد؟ اما منظورمان این است که نرم‌نرم باید به شخص مورد نظر اطلاع داد؛ هم‌چنان آهسته و پیوسته.

«خوب و بد می‌گذرد، وای به حال من و تو...» در صورت امکان، خبر خوب را با خبر بد توأم کنید، مثلاً با وجودی که این روزها خبر خوب به ندرت یافت می‌شود، یک خبر خوب جفت و جور کنید، بعد سعی کنید آرام‌آرام آن واقعه بد را بگویید. وقتی هم واقعه بد را گفتید، شخص را به صبر توصیه کنید، سفارش کنید که آرام باشد؛ ریلکس، ریلکس و ریلکس‌تر... اگر احتمال می‌دهید که ممکن است برای شخصی که خبر بد را به او می‌دهید، اتفاقی بیفتد، هرگز تنهایش نگذارید.

باشد که همیشه خبرهای خوب دریافت کنید.

الصاقیۀ مهراد نوشت:

یه پادشاهی خواب می‌بینه که تموم دندان‌هاش می‌ریزه. صبحش که از خواب بلند میشه، دستور میده معبرین خواب رو بیارن. دو تا از بهترین و زبده‌ترین معبرها رو میارند.
اولی به پادشاه می‌گه: «تعبیر خواب شما اینه که تمام نزدیکان و عزیزانت خواهند مرد و تو داغِ تک‌تک‌شون رو خواهی دید!»
پادشاه از شنیدن این تعبیر، خیلی عصبانی و خشمگین میشه و دستور میده که اون معبر رو اعدام کنن! بعد به دومی میگه که تعبیر کن. دومی که عاقبت کار اولی رو دیده، یکم با خودش فکر می‌کنه و میگه: «تعبیر خواب شما اینه که عمر درازی خواهید داشت و بیشتر از تمام خویشاوندانتان، عمر خواهید کرد.»
پادشاه از شنیدن از تعبیر، خیلی خیلی خوشحال میشه دستور میده که هزار سکه پاداش بدن به معبر.
یکی از درباریان به وزیر میگه: «خب این دومی هم که همون حرف نفر اول رو زد! اولی رو به اعدام محکوم کرد، دومی رو پاداش داد!» وزیر میگه: «نکته همین‌ جاست. یه حرف رو هزار جور می‌شه زد!»
عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 77 تاريخ : چهارشنبه 26 آبان 1395 ساعت: 21:29