زن دوم

ساخت وبلاگ

معلوم شد که دعاهای‌تان مستجاب می‌شود. در شب نوزدهم تقدیر رقم خورد، در شب بیست و یکم تأیید و حتماً اگر یک شب دیگر میرزا را دعا کنید، فردا شب به تثبیت می‌رسد.

سحر که همسر مکرمه و محترمه تشریف آوردن منزل، در مراسم دختری را دیده بودند که به تعبیر خود ایشان «مثل پنجۀ آفتاب» بوده و قرار شد بعد ماه مبارک، دست و آستین را برای ما بالا بزند برای دومین بار.

خواهشاً فردا شب هم دعا بفرمایید تا به تثبیت برسد.

+ امشب باز در میان وب‌ها، وبلاگی را دیدم که صاحبش خداحافظی کرده بود. وجداناً دلیل این خداحافظی‌ها را نمی‌دانم. اتفاقاً صاحب وب از عشق و علاقه‌اش به نوشتن هم نوشته بود و همین تعجب مرا برانگیخت. تا امروز نتوانستم دلیلی پیدا کنم که یک صفحه در این دنیای نسبتاً مجازی که نویسندۀ آن بدون هویت واقعی و با نام مستعار بعضاً می‌نویسد، چه دلیلی برای خداحافظی می‌تواند داشته باشد. اگر می دانید به کمک میرزا بشتابید.

+ دعا برای مادربزرگ پدری مستر مرادی فراموش نشود.

میرزا ...

نظرات

پاسخ:
مخلص رفیق گلم.

پاسخ:
قانع کننده نیست هم ولایتی، نمی دونم چرا!

پاسخ:
نه، من که کار به کارشون نداچتم، فقط در حیرتم؛ والا به قرآن.

پاسخ:
نه والّا! چه سوء استفاده ای؟ خواهشاً محدود نفرماین.
الحمدلله، خوب و سلامت، به مرحمت شما.
من دلیلش رو فراتر می دونم.
آمین!
یا علی مدد.

پاسخ:
چی؟

پاسخ:
هر دو وجه درست نیست حوا بانو.

پاسخ:
هنوز که خبری نشده، بعداً انشالا.

پاسخ:
مخلص عزیز دلم.
تا همین مقدارش کفایت می کنه.

پاسخ:
تا حدودی به نظریۀ خود من نزدیکه همولایتی؛ تا حدودی.

پاسخ:
یعنی شما می فرماین که من شوخی می کنم :)

پاسخ:
بله، نیت داشتم که بعداً من بابش یه چیزایی بنویسم.
ممنون هم ولایتی.

پاسخ:
شما در این دنیای فانی چیزایی رو می بیند که براتون عجیبه، اما وجود دارن؛ مثلاً من خودم امشب مسئله ای رو شنیدم که شاید شما شنیده باشید و یا دیده باشید، اما برای من تازگی داشت. انشالا در پست بعد میگم :)

پاسخ:
دِ نشد :) انگار بگیرید من این پست رو ننوشتم. آیا این درست است که از نیت خود برگردید؟ والّا به قرآن :)
+ حتما...
یا علی مدد

پاسخ:
نه به جان خودم این آخریشه :)
مهراده به شدت پول ایمپلنت رو از یادش برده این روزا.
من هر چه فکر می کنم دلیلی براش یافت نمی کنم. من میگم فوق فوقش ترک فضای نسبتاً مجازی، رفتن و سر نزدنه؛ اون هم در صورتی که طرف واقعاً قصد رفتن داشته باشه. می بینید که خیلی ها و اینطور بگم بهتره اکثریت بر می گردن.
+ لطف می کنید.

پاسخ:
سلام و خوش آمد گویی خدمت دوست عزیزم یاسون. خیلی وقته با هم گپ نزدیم آقا. خیلی از دیدنت خوشحال شدم.
متأسفانه یا خوشبختانه ندیدمش یاسون جان.
نظر شما تا حدود بسیار زیادی به نظر میرزا نزدیکه.

پاسخ:
ممنون؛ خدا به شما هم سلامتی عنایت کنه به حق این ایام!
انشالا با تدبیر جدید همین اتفاق هم خواهد افتاد هلما بانو.

پاسخ:
و علیکم السلام و طاعات شما قبول!
آقای میرزا برای من حس سنگینی داره :) آقا میرزا، آمیرزا، میرزا و... :) اصولاً آقای؛ مثلاً آقای عمادی، آقای مداحی، آقای مهدیزاده و...
انشالا شرح ماوقع به قول شما در پست جدید و در آینده ای نه چندان دور.

پاسخ:
نه؛ این ضرر است؟ :)
یه سفره ای پهنه دیگه فرشته خانم، این تقسیمات، تقسیمات دنیویه :)
+ قرآن را چه می کنید؟ فتوا باید با قرآن هماهنگ باشه ؛)

پاسخ:
چرا؟ دلیلی قانع کننده لطفاً :)
حدیث؛ بله، منتها بی آدرس و سند؟ : )
+ عجب صغری و کبرای شیکی فرشته خانم :) و اگر هیچ کدام نباشد چه؟ : )
+ خواهشاً اولاً با کتاب تطابق داشته باشه، سنتش پیشکش ؛-) عمر با عزت داشته باشید!

پاسخ:
اوه چه دقیق! :-)
مهراده مزاحم بود همشهری. صبوری پیشه کردیم از آب و گل در بیاد تا حدی :)
ان شاءالله!

پاسخ:
گپ در فضای نسبتاً مجازی منظورم بود یاسون. حتماً در سفرم به شهر شما به قید حیات، جزو اولین ها هستین.
کلاً از دیدن این سریال لذت نبردم بر خلاف خیلی ها. احتمالاً آدم نیستم :)

پاسخ:
آهان، پس دقیقاً همون حس زن بودن باعث شده :)
جعل حدیث؟ وااسفا! :)
+ مشکل اینه فرشته خانم که فقط شیکه، یعنی خوب طراحی شده، در حالی که بعضی مصادیق در خارج خلافش هست :)
+ انشالا که خود آقا تا اون موقع تشریف فرما بشن :) با این دعا، سریع دست بجنبونین :-)
ما که دعامون برای رفقا و بلاگرها، همیشه عاقبت بخیری ست.
خواهش می کنم؛ شوخی بودن کامنت های شما که مشخص بود، اما این که من شوخی می کنم یا جدی میگم جای بحث داره :)
یا علی مدد

پاسخ:
خیلی هم خوب! :) ذات تو خودش یک امت واحده است به معنای واقعی کلمه. لیاقت ریاست بر سرزمینتان گوارای وجود که می دانم شایستۀ آنی :)
عالی وجود توئه یاسون، به امید دیدار.
تأیید هم کنی جای تأویل داره :)

پاسخ:
چه نیتی در سر دارن نمی دونم مستر، یحتمل برنامه هایی دارن.

+ خواهش می کنم؛ کمترین کار برای رفقاست.

پاسخ:
منم اولین بار بود که به این سبک می دیدم احمدرضا؛ البته ایشون به نظرم چون کامنت در مقام گویش قرار می گیره، به این سبک نوشتن.
سلامت باشی احمدرضا :) دیگه اغراق بود، دورۀ مونده و ترشی تموم شده؛ الفاتحه :)

پاسخ:
احسنتم دچار، احسنتم.

پاسخ:
دعاهای من نه زن کویر، دعاهای دوستان.
نه والّا! واقعاً دلم نمیاد.
زن کویر! به نظر من خداحافظی در فضای نسبتاً مجازی تعریف نشده مگر اینکه بلاگر، واقعی و به معنای واقعی کلمۀ «واقعی» بخواد دور فضای نسبتاً مجازی رو خط بکشه که این اتفاق در حد صفره.
شیرینی هم به روی چشم، می رسم وبتون خدمت شما و تقدیم می کنم.

پاسخ:
کلاسه؟! :)
کلاسم حتی برا رضای خدا برید :-)

پاسخ:
چی؟
کدومش؟

پاسخ:
این رفتار درست تره.

پاسخ:
احساس پوچی یه کمی فیلمیه حوابانو، ولی اولی یه عامل قویه.

پاسخ:
مبارک باد گفتن مگه (:دی) داره :) ممنون! ؛-)
+ دو تا کامنت بالاتر هم کنکور دارن، اما ببین چه فرهیخته ان :)

پاسخ:
بنای اصلی ما بر همین امره که گفتگو شکل بگیره، اصلاً کامنت برای همین کاره، لازم نیست حتماً بین مخاطب و صاحب وب باشه. اشکال نداره، فیض می بریم :)

عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 67 تاريخ : يکشنبه 28 خرداد 1396 ساعت: 10:31