بخش اول
شاید به قول مستر مرادی عزیز، یکنفر یا چند نفر بگویند: «اینا دیگه چه چرت و پرتیه نوشتن، طنز نیست، مزخرفه و...»، اما توجه داشته باشید این افراد دو دستهاند؛ دستۀ اول تعریف طنز برایشان فرق میکند که اتفاقاً این افراد همیشه خودشان را از افراد دستۀ دوم بری میدانند و دستۀ دوم افرادی هستند که مریض احوالند و چون خودشان نمیتوانند قلم بزنند یا به خاطر حادثهای در کودکی، عقدهای بار آمدهاند، نمکشان را اینجور میریزند. بدانید این خودش نوعی نمکریزی است.
ممکن است شما مطلبی را بنویسید و برای افراد خانواده بخوانید و بعد از اتمام مطلب، پدرتان را که دارد بر اثر خندیدن، چشمبسته سرش را به دیوار میکوبد، یک بالشت زیر سرش بگذارید و مادرتان هم در آشپزخانه از بس خندیده، دست از پخت و پز برداشته و کممانده کاردی را که با آن سالاد شیرازی درست میکرده، در چشمش فرو ببرد؛ از بس اشک چشمانش را پاک میکند و یا اورژانس را خبر کنید تا برادرتان را که از دلدرد روی زمین میغلتد، جمعش کنند و خواهرتان هم که از وسطای متن، اتاق درس کنکورش را ترک کرده و به جمع خندانندۀ برتر پیوسته، بعد از تمام شدن مطلب، از بس خندیده یادش برود که درس دارد و چند روز بیشتر به کنکور نمانده است، اما همان مطلب را برای علی یا فاطمه بخوانید و هیچ عکسالعملی را نبینید و حتی بگویند: «دقیقاً طنزش کجا بود؟». ناراحت نباشید، تعریف طنز نزد افراد فرق میکند. بستگی دارد آن طنز ملموس باشد یا نه؛ بستگی دارد به درک و فهم طرف مقابلتان.
شما خاطرهای نوشتید، طبیعتاً اعضای خانواده با شما بودهاند و درکِ لحظه کردهاند و با خواندن شما در ذهنشان مرور خاطره شده است، اما فاطمه و علی در آن موقعیت به دنبال تحصیل معرفت و شناخت خدای متعال بودهاند و این است علت کم خندیدن یا نخندیدن آنها به آن شدتی که خانواده خندیدهاند.
سعی کنید ملموس بنویسید. چیزی که حداقل اکثریت به اتفاق احتمالاً تجربه کردهاند. نوشتۀ طنز سریال «در حاشیه» را ببینید. درست است که طنزش زیرپوستی و تلخ بود، اما با وجودی که اکثر پزشکان در آن زمان معترض شدند، مردم خندیدند؛ چرا؟ چون وقایعاتفاقیه در سریال را با گوشت و پوست و استخوان خودشان تجربه کرده بودند و به همین علت، هم طنز تلخش را درک کردند و هم خندیدند.
بنویسید؛ از چیزهایی که عموماً افراد، خودشان در آن موقعیت حتماً حداقل یکبار هلک و هلک گیر افتادهاند.
برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 79