نمونۀ کامل تبدیل خاطره به داستان، این داستان است. داستانی دلچسب که پلهپله جلو میرود و یک روایت صمیمانه_عاشقانه را بهتصویر میکشد. فضاسازیِ کمنظیر آن، منِ خواننده را به محیط داستان کشانده و با را, ...ادامه مطلب
فردین معصومی، کشتیگیر چغر و بدبدن ماضی تیم ملّی را متبادر کنید؛ او همیشه بعد از پیروزیهایش پشتکدرجا میزد. فردین فقط یکبار مرض گرفت و ترک عادت کرد و قبل شروع مسابقه پشتک زد. مقابل آرتور تایمازوف د, ...ادامه مطلب
اولِ کلام یه تشکر بکنم از «بانوچه» که دعوت کردن بنده رو به این بازی وبلاگی. منم عاشق بازی! چه تو این فضای نسبتاً مجازی، چه هرجا. از اونجایی که رد دعوت برای هر مؤمن(؟) و مؤمنهای جایز نیست، اجابتش کردم. به جان خودم که میخوام دنیام نباشه، تا حالا هیچکس بهم هدیه نداده؛ نه کتاب، نه هیچی. چرا؛ یه رف, ...ادامه مطلب
همانطور که میدانید، امروزه اگر کسی گِرلفِرِند یا بویفِرِند نداشته باشد، اِندِ بیکلاسیست. یعنی اگر در جمع دوستان که دارند از گشتوگذارها، خرید رفتنها، سینما رفتنها، قدم زدنها، تو پارک نشستنها، دست همدیگر را گرفتنها، هوای دو نفره را حس کردنها، زیر بارون هوای مطبوع استشمام کردنها، بوسه رد و بدل کردنها و خلاصه هزار رفتنها، گرفتنها و کردنهای دیگر و حتی از تعداد گرلفرند و بویفرند سخن میگویند و شما نداشته باشید، همان بهتر که بروید بمیرید. حتی قبر هم شما را با این وضعیت پس میزند. حالا اگر دلش به رحم آمد و با هزار دنگوفنگ پذیرفت و رفتید زیر خاک، جواب نکیر و منکر را چه خواهید داد! پس اگر تاکنون دست و آستین را بالا نزده و یکی را برای خود گزینش نکردهاید، زود بجنبید که هوا پس است! از من میشنوید به یکی هم بسنده نکنید، صبح را با مهوش و پریوش و کیانوش و کیاوش بگذرانید، بعدازظهر را با افروز و شهروز و فیروز و بهروز، تا شب هم خدا بزرگ است. ناگفته نماند که در این مسیر خطیر، افراد لاابالی و عیاش هم پیدا میشود. یعنی کسانی که خودتان را برای خودتان نمیخواهند؛ بویفرند، گرلفرندش ر,aho lakota,aho last name,aho llc,aho leon,aho leil w 3ada,aho lloyds,aho logo,aho lyrics,aho library,ao let's go ...ادامه مطلب
ایام محرم که میشود، ریش و لِحیۀ بعضی از رجال به صورت تصاعدی رشد میکند. حالا بعضی دستی به سر و گوش یتیمخانه میکشند و پایین و بالایش را مرتب میکنند و حقالنساء را نیز رعایت. اما در این بین رجالی هم پیدا میشوند که پایشان شکسته و نا امید از همهجا حقالنساء را نیز رعایت نمیکنند. دیشب که گچ را باز کردم، خواستم در شهر گشتی بزنم که به ابهت «لحیه» و ریش پی بردم. این ابهت را بارها تجربه کردم. پشت چراغ قرمز؛ سر تقاطعی که ماشین جلویی حرکت نمیکند؛ در دعواهای خانوادگی که تنها منحصر است در فحش و بد و بیراه گفتن و قسعلیهذا. برای نمونه، سر تقاطع، ماشی, ...ادامه مطلب
هیچ چیز بدتر از این نیست که از یک بچه مسلمون شیعه دبیرستانی بپرسی: قرآن چند تا سوره داره؟ در جوابت با کمی تفکر و تامل بگه: 1200 تا! به یزدان پناه می برم این آخر عمری!,سوره های جدید ...ادامه مطلب
با دست چپ محکم کشید روی میز آرایشش. لوازم آرایشش که مخفیانه و دور از چشم مادرش، با سلیقه در کنار هم چیده شده بودند، هر کدام به گوشهای پرتاب شد. مادرش بارها آنها را دور ریخته بود. خودش را انداخت روی تختخواب، طوری که عروسکِ روی تخت هم به بالا پرتاب شد و لحظهای بعد در کنار گوشش فرود آمد. چشمانش در چشمان عروسک گره خورد. از کودکی همدم و همزبانش بود. از همان زمانی که پدر و مادرش خیال میکردند ادا و اطوار درمیآورد، و انگار که تنها او میفهمیدش. تفنگ را همان روزِ خرید شکسته بود. از اسباب بازیهای دوران کودکی، تنها همین عروسک برایش مانده بود و حالا با,گمشده,گمشده ها,گمشده منوتو,گمشده به انگلیسی,گمشده فیلم,گمشده یوسف زمانی,گمشده های ثبت احوال,گمشده در ترجمه ...ادامه مطلب
وقتی عموی داماد، با 50 سال سن، تالاپ وسط سن رقصِ تالار زمین خورد، جوری که دو لنگش را دقیقاً در هوا دیدم، دلم به حال عروسیهای قدیم سوخت. شاید میخوردند، اما آنقدر مرد بودند که جلوی انظار آبروریزی نکنند. عموی داماد آنقدر خورده بود که همان موقع که ادای میمون در میآورد که جفا کرد در حق میمون، خواست برخیزد و به رقص بندری ادامه دهد که دو لنگش به هوا جست. بعد هم آرامآرام به سمت سرویس بهداشتی کنار سالن بردندش و لحظهای بعد هم بوی گند همهجا را فرا گرفت. قدیم مرد بودند و میخوردند. عروسیها هم عروسی بود البته. شور و نشاط بهتری هم داشت. اصلاً لذتش به این , ...ادامه مطلب