عروسی هم عروسی های قدیم!

متن مرتبط با «زندگی با طعم لبخند» در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! نوشته شده است

نویسنده بی‌نیاز از دستور زبان است؟

  • یادداشتی بر خودآموز نویسندگی کاری به فرهنگستان و دبیرستان نداریم، اما چیزی که مسلم است این است که ظاهر نشان دهندۀ باطن است. این یک اصل است؛ البته اگر تظاهر را کنار بگذاریم. رنگ رخساره نشان می‌دهد از س, ...ادامه مطلب

  • زبان مادری

  • سلام 1. سوّم یا چهارم دبیرستان بودم. آقای دُربیگی دبیر ادبیّات‌مان یک بیت شعر را از همه کلاس سی‌واندی‌نفره‌مان پرسید. هیچ‌کس نتوانست درست معنا کند «نه در مهد که نیروی حالت نبود / مگس‌راندن از خود مجال‌ت نبود» سعدی را. حالا هر وقت پوشک مادرم را عوض می‌کنم یاد آن‌روز می‌افتم.2. مادر، دست‌ش را می‌گذارد روی شانه‌ام، یا علی می‌گوید زیر لب و برمی‌خیزد؛ مادر، پوکی , ...ادامه مطلب

  • سخنی با منتقد فیش‌نگار

  • آدم وقتی در این فضای نسبتاً مجازی، بلاگرهایی را می‌بیند که دغدغۀ نوشتن دارند، کیف می‌کند. از سر کشتن وقت و سرگرمی قلم نمی‌زنند و دوست دارند چیزی به مخاطب اضافه کنند و یا حداقل بحثی زیر مطلب شکل دهند. دوست دارند تأثیرگذار باشند و یا لااقل وجدان‌شان راحت باشد که گزافه نگفته‌اند. این‌که نویسندگان از دیگران ایده بگیرند و مطلب خلق کنند، نه‌تنها بد نیست که صد البته تحسین هم می‌شود. سوژه از آسمان نزول نمی‌کند. ایده‌ها عمدتاً در پس نوشته‌های دیگران و مطالعۀ آثار اهل قلم به دست می‌آید. وقتی مطلبی –هرچند در موجودی شیطان‌صفت مثل تلگرام- مطالعه می‌شود، احتمال دارد نکته‌ای که از قبل در پستوی ذهن خواننده بوده، با نکته‌ای در متن، ارتباط بگیرد و سبب خلق نوشته‌ای مجزا، برگرفته از نویسنده‌ای جدید شود. علی‌ای‌حال یکی از وبلاگ‌هایی که می‌خوانم، وبلاگ «هنر تایپ کردن از بی‌هنر دردمند» است که به‌واقع با توصیفات بند اول مطابقت دارد. در پست آخِر، بنابر قراری که با خود گذاشته بوده، نیت کرده است به صدمین وبلاگ دنبال‌کننده‌اش سری بزند و مطلبی برای او بنویسد. عدل «فیش‌نگار» به تله می‌افتد. اولین نکتۀ آموزشی - اخلاقی در این پست که مرد کهن می‌خواهد دریافتش کند، این نکته است: «به‌خاطر این‌که به عهدی که با خود بسته‌ام وفا کنم و این زیرقول و قرار زدن برایم عادت نشود». عبارتی است ساده. بارها و بارها شنیده‌ایم و دیده, ...ادامه مطلب

  • خر چه داند قیمت نقل و نبات! (پایانی)

  • هرچه می‌کشیم از دست ولنگ‌ و واز بودن بعضی خانواده‌هاست. گل‌و‌گشاد بودن آن‌ها و این‌که بعضی‌ها با همۀ اقوام؛ اعم از دختر و پسر، احساس راحتی و خواهر و برادر بودن می‌کنند. این راحت‌بودن شاید از طرف دختر مسئله‌ای نباشد؛ چون حیا اجازۀ دخالت نمی‌دهد و کمت, ...ادامه مطلب

  • دوم آبان

  • دوست ندارم اعلام تولد کنم؛ یعنی این حرکت را برافتاده می‌دانم. حالا دیشب دو دوست، قبل از این‌که حتی خانواده تبریک بگویند، پیش‌پیش تبریک گفتند و به‌شدت خوشحالم کردند. خدا دل‌شان را شاد کند! ما که برای‌شان آرزوهای خوب‌خوب داریم. برای شما هم. هدیۀ شما به, ...ادامه مطلب

  • خر چه داند قیمت نقل و نبات! (1)

  • شب یلدای چندسال پیش بود که همه جمع شده بودیم خانۀ عمو. عمو آدم بی‌جذبه‌ای‌ست. بعضی پدرها وقتی شصت‌سالگی را رد می‌کنند، هنوز هم نیم‌چه جذبه و سیطره‌ای بر اعضای خانواده دارند و به‌عبارت دیگر، همۀ اعضاء از او حساب می‌برند. عموی من اما از زمرۀ این افراد, ...ادامه مطلب

  • خر چه داند قیمت نقل و نبات! (2)

  • آن‌زمان رابطه‌های خیابانی آسان نبود. دوطرف باید تمام جوانب را سنجیده، با نامه _آن‌هم زیرسنگ_ همدیگر را خبر می‌کردند و قرار می‌گذاشتند. مثل الان نبود که با امکانات فراوان، اعم از موبایل، ایمیل، پیامک، شبکه‌های اجتماعی (لعنت‌الله‌علیهم!) و قس‌علی‌هذا،, ...ادامه مطلب

  • خر چه داند قیمت نقل و نبات! (3)

  • یک‌دوره‌ای وقتی روابط دختر و پسر شدت گرفت و دوطرف، بی‌باک و به‌وضوح عشق می‌ورزیدند و در لابلای درختانِ هشت‌بهشت، بوسه ردوبدل می‌کردند، چو افتاده بود تقصیر «فارسی‌وان» است. آن‌زمان «سالوادور» و «لولا کاررو» در بورس بود و در هر محفلی می‌نشستی، سخن از , ...ادامه مطلب

  • پاره‌ای توضیحات من باب زن دوم

  • ماجرا از آن‌جا آغاز شد که همیشه وقتی همسر مثلاً پول ایمپلنت درخواست می‌کرد یا چیزی می‌خواست یا عزم جزم می‌کرد هلک و هلک ما را به بازار هنر (بازار طلافروشان) ببرد، به شوخی می‌گفتم: «اگه از این حرفا بزنی عیال، میرم ازدواج می‌کنما!»، عیال هم بادی به غبغب می‌انداخت و می‌گفت: «بگیر، اشکالی نداره، من را, ...ادامه مطلب

  • پاره‌ای توضیحات من باب زن دوم + ماجرای خواستگاری من

  • وقت سخن نترس، بگو آنچه گفتنی‌ستشمشیر روز معرکه زشت است در نیام!_____نظـرات بسته است کـه تصور نکنید موظف بـه نظـر دادن هستیـد. هر کسی آمد، قدمش بر روی چشـم. اگــر کــار یـا نظـری داشتیـد، در قسمت «تمـاس بـا میـرزا» عنـایت بفرماییـد، حتـماً جـواب‌گو خواهــم بود. , ...ادامه مطلب

  • پاره‌ای توضیحات من باب زن دوم + ماجرای خواستگاری من (2)

  • وقت سخن نترس، بگو آنچه گفتنی‌ستشمشیر روز معرکه زشت است در نیام!_____نظـرات بسته است کـه تصور نکنید موظف بـه نظـر دادن هستیـد. هر کسی آمد، قدمش بر روی چشـم. اگــر کــار یـا نظـری داشتیـد، در قسمت «تمـاس بـا میـرزا» عنـایت بفرماییـد، حتـماً جـواب‌گو خواهــم بود. , ...ادامه مطلب

  • پاره‌ای توضیحات من باب زن دوم + ماجرای خواستگاری من (پایانی)

  • وقت سخن نترس، بگو آنچه گفتنی‌ستشمشیر روز معرکه زشت است در نیام!_____نظـرات بسته است کـه تصور نکنید موظف بـه نظـر دادن هستیـد. هر کسی آمد، قدمش بر روی چشـم. اگــر کــار یـا نظـری داشتیـد، در قسمت «تمـاس بـا میـرزا» عنـایت بفرماییـد، حتـماً جـواب‌گو خواهــم بود. , ...ادامه مطلب

  • قبول باشد یک ماه بندگی!

  • وقت سخن نترس، بگو آنچه گفتنی‌ستشمشیر روز معرکه زشت است در نیام!_____نظـرات بسته است کـه تصور نکنید موظف بـه نظـر دادن هستیـد. هر کسی آمد، قدمش بر روی چشـم. اگــر کــار یـا نظـری داشتیـد، در قسمت «تمـاس بـا میـرزا» عنـایت بفرماییـد، حتـماً جـواب‌گو خواهــم بود. , ...ادامه مطلب

  • حریری به رنگ آبان!

  • یادداشتی بر داستان «غربت» نوشتۀ حریر وقتی کسی برای اولین‌بار دست به یک کار بزرگ می‌زند، از دور شاید این کار برای او بسیار بزرگ جلوه کند، اما همین که قدم اول را برداشت و دومی هم پشت‌بندش آمد، دیگر سومی و چهارمی و پنجمی برایش آسان می‌شود. این‌که می‌گویند هر سربالایی یک سرازیری دارد، درست است، اما برعک, ...ادامه مطلب

  • بدبیاری دختر نجف‌آبادی!

  • امشب در برنامۀ خندوانه «رضوان کرباسی»، دختری از نجف‌آبادِ اصفهان، شرکت کرده بود که به شدت کارش خراب شد و به جرأت می‌توان گفت یکی از بدترین شب‌های زندگی‌اش رقم خورد و من مدام آرزو می‌کردم ای کاش هرچه زودتر جمع و جورش کند استندآپش را، ولی دخترک نتوانست! کار که از دست خارج شود، پخش و پلا شود، دیگر, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها