تجسس از بقال محله

ساخت وبلاگ

نمی‌دانم تاکنون در معرض تحقیق قرار گرفته‌اید یا نه. «در معرض تحقیق» زیاد هم قلمبه‌سلمبه نیست؛ نمی‌خواهد فکرتان مشغولش شود. منظورم این است که کسی نزد شما برای تحقیق آمده است یا خیر. حالا تحقیق در مورد هرچه؛ می‌تواند تحقیق برای ازدواج باشد یا تحقیق برای کسی که قصد استخدام داشته باشد و یا... . بنده اعتقاد صددرصدی به این نوع تحقیق ندارم؛ علی‌الخصوص در امر ازدواج؛ یعنی بسنده‌کردن به آن ممکن است هردو جناح را خسرالدنیا والآخرت کند.

از کلاس که برمی‌گشتم، به محض پیاده‌شدن از ماشین، یک آقای نسبتاً متشخصی باسرعت به طرفم آمد. خودم را آماده کردم تا سریع طی واکنشی فرز، قفل‌فرمان را بردارم که گفتم الان است که محکم بزند تو گوشم. به محض رسیدن پرسید: «ببخشید، این آقای نظری همسایه‌تون چه جور آدمایی هستن؟». عرض کردم: «چیطو؟». تازه فهمید سؤالش بی‌مقدمه و بی‌محابا بوده است، ادامه داد: «معذرت می‌خوام، راستش برا یه امر خیره. برا پسرشون اومدن خواستگاری خواهر بنده. می‌خواستم ببینم چطوریاس؟». کمی تأمل کردم و گفتم: «ما همسایه‌ایم، تا الان بدی ازشون ندیدم». بعد هم خوشحال شد و رفت. رفتنش همانا و به‌تفکر واداشتن من هم همانا.

این‌که من تا الان بدی از ایشان ندیدم حقیقت دارد. واقعاً هم ندیدم؛ چون غیر از یک سلام و تعارف، کاری با هم نداریم. اما چیزی که مرا به فکر واداشت، این بود که نکند به واسطۀ همین حرف من، بدون تحقیق گسترده‌تر و پرسیدن از چندنفر دیگر، این وصلت صورت بگیرد.  

مثلاً همین داماد ما. روزی که آمد خواستگاری خواهر بنده، چند روز بعدش دایی و شوهرخاله را برای تحقیق به شهرشان فرستادم. طبیعتاً داماد اگر از شهر دیگری باشد، کار یک‌مقدار مشکل‌تر است؛ به‌خاطر عدم شناخت درست‌تر. دایی و شوهر‌خاله، به محض رسیدن به شهر داماد، از هم سوا شده بودند و شروع به پرس‌وجو کرده بودند. همه گفته بودند که خوب آدم‌هایی هستند؛ حتی دایی رفته بود پیش بقالی که دقیقاً روبروی منزل پدر داماد بود. گفته بود انسان‌های بسیار کاردرست و حتی هرهفته مادرشان این‌جا کلاس قرآن دارد. می‌دانید، این‌که بگویند پسر خوبی و خانوادۀ کاردرستی هستند درست است؛ چون مثل من شاید ارتباط‌شان در حد یک سلام و تعارف است. در سلام و تعارفات معمولی هم که انسان‌ها سر جنگ و خونریزی با هم ندارند. مشکل اما در ریزه‌کاری‌هایی است که آن بقال و یا آن هم‌ولایتی، از آن آگاه نیست و از اتفاق ممکن است از پشت این درهای بسته که هر هفته در آن کلاس قرآن برگزار می‌شود، باشد.

این‌که مادر داماد هرهفته کلاس قرآن برگزار کند، ربطی به داماد ندارد بماند، این‌که پدر داماد آدم خوبی‌ست بماند، این‌که گیریم پدرت بود فاضل هم بماند. الان این داماد ما انصافاً آدم خوبی‌ست. تنها چند نکتۀ منفی خیلی‌خیلی‌خیلی ریز دارد که به چشم نمی‌آید! نماز و روزه که هیچ، تازه به تمسخر هم می‌گیرد. گاهی هم آب‌شنگولی به خندق بلا می‌ریزد و خواهر نمازخوان بنده را هم که مثل دسته‌گل تحویل گرفت، بی‌نمازش کرد. عرض کردم، این‌ها کارهای خیلی کمی است! اما در عوضش آدم خوبی است! کمی هم پول‌دار و همیشه در بحث‌های‌مان می‌گویم اگر توانستی این پول‌ها را به قبر ببری، تمام خرج کفن و دفنت، تا مراسم سال‌گرد با من. این از دید مسلمانی‌ست و الّا می‌توان برای کسانی که این چیزها برای‌شان اولویت که هیچ، اهمیت هم ندارد، در تمام زمینه‌ها تعمیمش داد.

از نظر من تحقیق در امر ازدواج به‌شدت مهم است. این تحقیق باید همه‌جانبه باشد. هیچ‌چیز به اندازۀ صحبت مدام با فرد موردنظر، در جلسات مکرر با حضور حتی خانواده‌ها، نمی‌تواند مؤثر باشد. ترفندی که می‌توان استفاده کرد، بیان یک یا چند مسئله یا موارد، به شیوه‌های متفاوت، برای شناخت است و سنجش رفتار فرد در موقعیت‌های مختلف. چیزی که تاکنون بیان کردم، تنها درصدی از تحقیق را شامل می‌شود که بنده از آن به «تحقیق بقالی» یاد می‌کنم. نه این‌که نباید باشد، باید باشد، اما فقط اکتفای به آن ممکن است پیامدهایی غیرقابل جبران داشته باشد.

نظرات

پاسخ:
خب این یه مقدار زیاده رویه، نیست؟ ممکنه برای بعضی مهم باشه که خب عقائد خودشون رو دارند و قابل احترامند. نمیگم کار اشتباهی می کنه. میشه در مراحل شناخت صورت بگیره و بعد اگه مشکلی بود، درستش کنه اگه خودش وارده، نه اینکه در اول کار خلاصه تموم! :)

پاسخ:
یفرما اینم شاهد عینی :)
بش از این حرفا...

پاسخ:
بالاخره هلما بانو باید به یه جا ختم بشه دیگه. از گسترده ترش که افعل التفضیله، اضافه ترش میشه وسواس؛ وسواسم که کار شیطونه. یا خوبه یا بد دیگه.
ها، داره. واقعاً هم همینطوره. خدا عاقبت تموم جوونا رو بخیر کنه، منم برا آینده :)

پاسخ:
بله؛ با همین علامت تعجب، حرف شما رو گفتم!
یه کاری که قبحش به مرور ریخته بشه، همین میشه و بعد هم متأسفانه میاد در لفظ که الان همه این کار رو می کنن. غافل از اینکه عرف در مرحلۀ چهارمه.
کفش آهنین درسته. خب باید پوشید. اجازه بدبد یه حرف تکراری بزنم؛ حرف یه عمر زندگیه.
+طولانی نشد، دشمندون شرمنده!
دست علی همراهتون!

پاسخ:
باریکلا هم ولایتی امام هشتم. دقیقاً مؤثرتره؛ چون در این موارد سعی میشه تموم جوانب حتی معایب هم گفته بشه و این در صورتیه که برعکسش ترس از گفتن معایب در بعضی موارد دیده میشه. احسنتم.

پاسخ:
اول و دوم و سومِ چی؟ :)
حکم کلی که نمیشه صادر کرد :) 5 سال؟! درسته طلاق زیاد شده، اما حرف ما قبل از این صحبتاس که به اینجا نکشه.
+ همچین می فرماین از ما گذشته که انگار پیر میکده ام. ما هنوز اولی چِلچِلیمونس :)
یا هو مدد.

پاسخ:
ممنون از تأیید شما :))

پاسخ:
البته با این توصیفاتی که شما فرمودین انگار خودشونم فوق العاده مذهبین.
انشالا خوشبخت بشن!

پاسخ:
کتاب و سنت و اجماع.
می فهمم؛ زیاد شده. عرض کردم قبل ازین صحبتاس.
+ خیلی مچکرم بابت این دعا :) ولی نکنین با ما همچین ؛)
عزتتون زیاد و عاقبتتون بخیر!

پاسخ:
د همون! شما زدین با دعا، اونم شبی قدر، بختی مارا بستین رفت پی کارش ؛))
حالا اگه، اگه مقدوره باز پس بوخونین :))

پاسخ:
دوره زمونه عوض شده؛ مذهبی و غیر مذهبی هم نداره. هم شما و هم من دیدیم اطرافمون ماجراهایی که عجیبا غریباس.
باریکلا؛ سهل انگاری با این مسئله در تناقضه.

پاسخ:
ممنون، ببینید می تونید خنثاش کنید :))

اون که بله، بسیار هم ممنونم. سلامت باشید!

پاسخ:
و علیکم السلام
باریکلا پسرخاله؛ قسمتی از متن رو با یه داستانک امضاء کردی.

این که چونه گرم شدن نبود. صفای وجودت.

پاسخ:
سلام زن کویر :)
شما تا همینجاشم لطف می کنی. نیازی نیست کامنت بذاری وقتی حرفی نیست و با مطلب موافقی. حالا یه وقتی هست نکته ای وجود داره، مسئله ای وجود داره که اضافه بر سازمان باشه و یا ذکر خاطره ای با مضمون مطلب، اون فرق می کنه زن کویر و الّا ضرورتی نداره.
همین که شما امضاء کننده بودی ممنونم :)

پاسخ:
منظور شما رو از عکس ماجرا نفهمیدم متأسفانه.
دقیقاً... در این مسئله مشکلات فت و فراوانه.

پاسخ:
والّا... همینطوره دقیقاً.
دایی خونشون، همون شب خوابید؟ همون داستان خواستگاری و زیرشلواری؟ :)
دقیقاً یادمه؛ یه زمانی لقلقۀ زبون شد که «همین که دودی نیست خدا رو شکر». احتمالاً تو این دوره بوده. که البته درست می فرماین، اینم اشتباهه.

پاسخ:
و علیکم السلام همشری :)
باریکلا! این اتفاق ممکنه بیفته و خودم حتی دیدم.
خب بعضی ها سوال هم دارن، منتها باز در صورت داشتن سؤال هم همۀ جوابا «من ندیدم تا حالا» یا «اطلاع ندارم» هست. یا اگرم داشته باشن، بعضی همون فکر خط اول کامنت شما رو می کنن.
+ اون حذف اکانت برنامش حل شد همشری.

پاسخ:
کلاً منظور ما حول و حوش همین داستانک ها و خاطرات بود؛ اینکه این روش کفایت نمی کنه و الّا ممکنه همینایی که شما می فرماین اتفاق بیفته.
حرف شمام درسته. معتقدم هیچ چیزی مطلق نیست؛ منظور اینکه همۀ کسانی که به این روش تحقیق می کنن، طرفشون بد از آب در نمیاد، منتها اصل حرف ما و محور مطلب اینه که بسنده کردن به اون ممکنه مورد پیدا کنه.

پاسخ:
دقیقاً حسین. کلام و رفتار آدما به مرور شخصیتشون رو نشون میده.

پاسخ:
بله. از نظر منم سخن گفتن و هم کلام شدن با طرف در طی جلساتی، به مرور یه چیزایی دست خونواده ها میده.
اما با مشاور موافق نیستم بالشخصه؛ چون در زمینۀ شناخت کاری نمی تونن بکنن؛ حتی با اون تست های کذایی. در زمینۀ سبک زندگی اما بله.

پاسخ:
دقیقاً همینطوره؛ البته باز یه کمی ترس بعضی ها دارن و خداییش و پیغمبریش جوری میگن که نه سیخ بسوزه و نه کباب.
حالت عالی به حق علی!

پاسخ:
حالا بازم کمی روشنفکر شدن ملت در این باب.

پاسخ:
از این اتفاقا اینجا نمیفته :)

عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : تجسس,بقال,محله, نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 84 تاريخ : شنبه 28 مرداد 1396 ساعت: 0:14