به درخواست یکی از دوستان که نظرم را در مورد پستِ آخر « ویار, تکلم,» جویا شده، باید عرض کنم که ویار, اصلاً در حدی نیست که بنده نظری راجع به نوشتههایش داشته باشم؛ بلاگری است همچون صدها بلاگر دیگر که در سرویسهای وبلاگدهی مشغول به نوشتن هستند؛ نه چیزی فراتر و نه چیزی کمتر و اگر خودش ادعایی غیر از این دارد قمپز است.
چیزی که واضح و مبرهن است این است که وقتی کسی راهی را در پیش میگیرد _فارغ از درست یا غلط بودنش_ در ابتدای مسیر برای خودی نشان دادن و یا «من هم هستم» و یا هر نیت دیگر، بنا را بر تبلیغِ جایگاه خود میگذارد. حالا اگر کسی به هر قیمتی، نیت گردآوری دنبالکننده داشته باشد _مثلاً در وبلاگ_ تا مشهور شود و سری در بین سرها درآورد، بر طبق قاعدۀ «مخالفت کن تا معروف شوی»، چه در قالب کامنت و چه در قالب پست وبلاگ، شروع به زدن ساز مخالف و سخنان جنجالی میکند. طبعاً چیزی که مشخص است و کسی توان انکار آن را ندارد، این است که هر کجا جنجالی برپا شود، عدهای در آنجا از روی کنجکاوی جمع میشوند، فرقی هم بین دنیای واقعی و دنیای نسبتاً مجازی نیست. بعضی از افراد مداخله میکنند، بعضی موبایل به دست و الباقی از دور با چشم غیرمسلح رصد میکنند. چیزی که واضح است این است که جمع میشوند.
به عقیدۀ من ویار, هم _که از مدتها قبل در سایتی با او آشنا شدم در حد همین نام_ بنا را بر جنجال بهپا کردن گذاشت و از اینکه دورش _بهخاطر نوشتههایی که فقط به درد خودش میخورد_ شلوغ شد، تصور کرد جایی خبری است. تمام کامنتها حتی فحشها را هم منتشر میکند. این بهواقع بد نیست، آزادی بیان است، اما از طرفی سیاستی برای جذب مخاطب است. با این سیاست، مخاطبِ کنجکاو مدام به پست مورد نظر نگاهی میاندازد ببیند در جواب فلان فحش، دیگر چه گفته شده و... . اگر امروز ادعایی دارد بهخاطر همین فریب است.
علیایحال، یک وبلاگ یا یک پیج در اینستاگرام یا یک کانال در تلگرام، با هوادارانش سرپاست. برای نقد مطلبی که مدتها قبل ویار, در وبش منتشر کرد و از وبلاگهای بهروز شده دیدم، سری به برخی پستهای او زدم. به واقع تأسف خوردم برای بعضی از مخاطبان که با وجود اینکه جواب کامنت آنها داده نشده بود، باز در پست بعدی کامنت داده بودند. این جواب ندادن حتی در مورد کامنتهایی وجود داشت که حقیقتاً سؤال پرسیده بودند. بالشخصه معتقدم جواب هر کامنتی را باید داد، حتی اگر جوابی نیست، باید با لبخندی مخاطب را دلگرم کرد، اما مخاطب اگر در وبی کامنت بگذارد و جوابی نگیرد _در حالی که شاید سؤال پرسیده باشد_ این را حقارت برای شخص او میدانم. این جوابِ کامنت ندادن و ارتباط یکطرفه و نظر ندادن برای دیگران، کاری است که بعضی از سلبریتیها انجام میدهند. مشکل اما اینجاست که ویار, تصور کرده که سلبریتی است. یعنی این توهم موقعی بروز میکند که ما مخاطبان شخص را تا حدی که جایگاهش نیست بالا میآوریم.
ایشان معتقد است که چند بلاگر در عالم هستی وجود دارد که یکی از آنها خود اوست، الباقی بادمجان دور قاب چین هستند و برای خودشان و جذب مخاطب گِل لگد میکنند؛ برای رفع کُتی مینویسند و تزئینی هستند. معتقدم بسیاری از وبلاگهایی که در بیان هماکنون وجود دارند و تبلیغ هتل ازمیر و هتل استانبول میکنند، جایگاهشان در بیان نیست، اما اینکه همه را با یک چوب برانیم هم انصاف نیست. هر کس برای خودش جایگاه و شخصیتی دارد.
به عقیدۀ من ویار, موقعی میتواند برای وبلاگها رنگ مشخص کند و «زرد» را از «غیر زرد» تمییز دهد که مقام و مسئولی رسمی چنین مسئولیت خطیری را بر دوشش گذاشته باشد و یا از جانب پروردگار بر او وحی نازل شده باشد که تو مسئول تقسیمبندی وبلاگها بهلحاظ رنگ هستی. اولی (انتخاب از جانب مقامی) را زودتر آوردم چون به عقل نزدیکتر است که باز سندی بر این ادعا وجود ندارد. در غیر این دو صورت، اگر حرفی هم از زرد و غیر زرد بزند، حرفش باد هواست و چنین جایگاهی به او _به یقین_ اعطاء نشده است. این توهمِ خود درستپنداری و بقیه را گاو پنداری، ناشی از این است که مخاطب در مقابلش جبهه میگیرد _که ای کاش نمیگرفت با وجودی که جواب درستی نمیگیرد_ و او خیال برش میدارد که درست میگوید. بهترین برخورد با چنین محتوایی، گذر از واژهها و در آوردن صدای «پِر»ی است که از لرزش دو لب ایجاد میشود.
اتفاقاً بلاگر خوب بلاگری است که وقتی خداحافظی میکند، تعدادی بهخاطر نبودنش ناراحت باشند، نه اینکه قند در دلشان نبات شود. اینکه سروده شده: «ای آن که آمدی به دنیا عریان/ جمعی به تو خندان و تو بودی گریان/ کاری بکن ای دوست که وقت مردن/ جمعی به تو گریان و تو باشی خندان»، فقط برای مردن بشر نیست. دوری از وبلاگ نیز مردن وبلاگ است _که مرد میخواهد باز نگردد_ اما به نظرم ویار با این رفتار عجیب و غریبش کاری کرده است که وقت مردن _وبلاگش_ جمعی به او خندانند و انشاءالله که او گریان نباشد.
سرجمع؛ اتفاق ناگواری نیفتاده است. چیزی از دنیای وبلاگنویسی کم نشده است. ویار باشد یا نباشد، فرقی به حال دنیای وبلاگنویسی و تولید محتوا ندارد، کما اینکه چیز ارزشمندی هم تولید نمیکرد. شما بلاگران عزیز و دوستداشتنی به کار خودتان ادامه دهید. به روزانهنویسیهایتان بپردازید و سعی کنید در دلِ روزانهنویسی و خاطرهنگاریهایتان، مطالب مفید و ارزشمند تحویل مخاطب بدهید و خلاصه اینکه هرچه دل تنگتان میخواهد بگویید و بنویسید و دل به این حرفهای هشت مَن، نُه شاهی ندهید. حرفهایی که خروارش را به مغازۀ سوپری بدهید، یک آدامسِ خرسی تحویلتان نمیدهد. به عقیدۀ من پستِ آخر «ویار تکلم,» اگر سیاست جنجالآفرینی و مخاطب جمعکنی نباشد، همان بهتر که برود و این رفتن او یک توصیف بیشتر ندارد: «ویار تا امروز ویار داشت و الان دیگر زایید».
برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 174