خدمت شما بزرگواران عرض کنم همینطور که ارتباطات ما از طریق فضای نسبتاً مجازی، روز به روز و ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه و ثانیه به ثانیه و قسعلیهذا در حال گسترش است، به همان میزان گند زدن به زبان سلیس و روان فارسی هم رواج پیدا کرده است و ما شاهد کلماتی هستیم که به حول و قوۀ الهی در اطراف و اکناف به چشممان برمیخورد یا چشم ما به آنها برمیخورد؛ فرقی نمیکند، مهم این است که برمیخورد.
دست من بود، در کنار روز مادر که همان روز زن است، روز پدر که همان روز مرد است، روز هوای پاک، روز ایدز، روز طبیعت، روز هنرهای نمایشی، روز ایمنی و حمل و نقل، روز بزرگداشت فردوسی، روز سینما، روز اهدای عضو، روز قیام مردم گرگان، روز روستا و عشایر و... یک روز هم با نام روز «غلط ننویسیم» یا روز «جان مادرتان گند نزنید به زبان فارسی» اضافه میکردم تا حداقل در فضای نسبتاً مجازی یا در شبکههای اجتماعی، همان روز و فقط همان روز، جملات قصاری، اشعاری، داستانهای کوتاهی، استیکرهایی، جملات بزرگانی، مِن باب همین موضوع در فضای بیدر و پیکر نسبتاً مجازی، همینطور فوج فوج، گروه گروه و دسته به دسته، یکجا نشسته و گسترش پیدا میکرد و حتی کار به چالش آبیخ و هشتگ و این جور مسائل میکشید.
جانم برایتان بگوید از «عاقا» که بگذریم، «عجیجم» و «عچقم» را که در گوشهای بنهیم و نادیده بگیریم، «خاب» و «خاهر» را کجای دلمان بگذاریم! ما که پانصد کلمه یادداشت مینویسیم، این «واو» چه کسری در وجود مقدسمان ایجاد میکند؟ مثلاً ما اصفهانیها که بعضاً «خواهر» را «خار» خطاب میکنیم، پس فردا اگر به همین منوال پیش برویم و در پارکی، باغی خدای ناکرده، زبانم لال خاری به پشتمان فرو برود و بگوییم: «اِوا خاک عالم! خار رفت تو پشتم!»، به خواهرمان بر نمیخورد؟ نه، شما بگویید، بر نمیخورد؟ «خاب» و «خاهر» را هم بگذارید یک گوشه. مگر نمیگویند سلام، سلامتی میآورد؟ میگویند یا نمیگویند؟ حالا سؤال اینجاست که آیا «س» هم سلامتی میآورد یا فقط سینِ سلامتی را میآورد؟ اصلاً از کجا بفهمیم این سین، سین سلامتی است و سینِ سقلمه نیست!
این بیمعنی بازیها حتی به سینما که به اصطلاح هنر هفتم ما است و هی مدام مردم را دعوت میکنند که بروید فیلم ببینید، صندلیهای سینما را خالی نگذارید و قرار است به زبان تصویر، فرهنگسازی کنند در جوامع بشریت، کشیده شده و مردم را علناً و در قالب تبلیغات مختلف و دعواهای صوری به سینما میکشانند که مثلاً بروند فیلم «آااااااااااادت نمیکنیم» را ببینند. هی هم این «الف»ش را کش دادهاند که یعنی به واقع و عمیقاً ما عادت نمیکنیم.
یا همین «ه» چسبان خودمان که تازگی به هر کلمهای میچسبد که در واقع سریش شده و خودش را به هر کلمهای میچسباند. «کتابِ مرا بده» را نوشتند «کتابه مرا بده» و ککمان هم نگزید. (کاف اول را فتحه و کاف دوم را کسره بدهید که اگر هر دو را کسره بدهید در دیار ما اصفهانیها فحش محسوب میشود.) «کتابه» را با «آفتابه» اشتباه گرفتند و خم به ابرو نیاوردیم. یکی نبود بگوید شما «آفتابهِ توالت» را مینویسید: «آفتابهه توالت»؟ اصلاً «آفتابهه» معنی دارد؟
کلمات را شکستند و گچ نگرفتند؛ آتل حتی! ای کاش درست میشکستند. «سناتور تد رو ندیدی؟» را نوشتند: «سناتور تدو ندیدی؟» یا «سناتور تد و ندیدی؟». ایها الناس! شکستۀ «را»، «رو» است. من که مطلب با کلمات شکسته نمیخوانم؛ یعنی نمیتوانم بخوانم، چطور بشود که بخوانم!
خلاصه اینکه دست روی دلمان نگذارید که خون است. بیایید با هم مصوب کنیم و روزی را در تقویم بگماریم و در آن روز که نامش را «روز گند نزدن به زبان مادری» میگذاریم، چهار تا جملۀ باحال در تلگرام، واتسآپ، تانگو، وایبر، اینستا و هر کوفتی که میدانیم بپراکنیم تا بلکه این روز هم در خودآگاه و ناخودآگاه ما ثبت و ضبط گردد.
برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 79