حماری در تربتِ آب خورده

ساخت وبلاگ

دیدید وقتی فصل امتحانات شروع می‌شود و حسابی به شما سخت می‌گذرد و چه شب‌بیداری‌ها که نمی‌کشید، یک ندای درونی و یک الهام (نه آن‌که ادعا دارد؛ منظورم همان الهام درونی است) می‌گوید «به جان خودم بذار ترم جدید شروع بشه، قول میدم از همون اولِ ترم درس بخونم» و بعد هم آش، همان آش می‌شود و کاسه همان کاسه؟ من الان دقیقاً در همین نقطه ایستاده‌ام.

 

+ خدا رحمت کنه مادربزرگِ دوست عزیزم مستر مرادی و آقاجونِ حضرت عشق رو! یک صلوات خرجی نداره، چهار تا کلمه هم هست، هر کسی این صفحه رو باز کرد بسم‌الله...

عروسی هم عروسی های قدیم!...
ما را در سایت عروسی هم عروسی های قدیم! دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 7harimekhososi4 بازدید : 81 تاريخ : دوشنبه 12 تير 1396 ساعت: 23:37